- آرام بودن (مُ)
استراحت:
چنان دان که هر کس جهان را شناخت
در او جای آرام بودن نساخت.
فردوسی
چنان دان که هر کس جهان را شناخت
در او جای آرام بودن نساخت.
فردوسی
معنی آرام بودن - جستجوی لغت در جدول جو
- آرام بودن
استراحت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دَ)
لغت نامه دهخدا
ممنوع بودن. محظور بودن. محرم بودن. منهی عنه بودن:
راست خواهی نظر حرام بود
برچنین روی و باز بر دگری.
سعدی.
بر آنکس بود زندگانی حرام
که او را نماند پس از مرگ نام.
امیرخسرو.
- حرامش باد، بر او گوارا مباد (نفرین است) :
اگر نظر به دو عالم کند حرامش باد
که از صفای درون با یکی نظر دارد.
سعدی.
نظر بروی تو انداختن حرامش باد
که جز تو در همه عالم کسی دگر دارد.
سعدی
راست خواهی نظر حرام بود
برچنین روی و باز بر دگری.
سعدی.
بر آنکس بود زندگانی حرام
که او را نماند پس از مرگ نام.
امیرخسرو.
- حرامش باد، بر او گوارا مباد (نفرین است) :
اگر نظر به دو عالم کند حرامش باد
که از صفای درون با یکی نظر دارد.
سعدی.
نظر بروی تو انداختن حرامش باد
که جز تو در همه عالم کسی دگر دارد.
سعدی
استراحت بخشیدن راحت بخشیدن آسایش دادن، تسلی دادن تسکین بخشیدن، مطمئن کردن
تسکین دادن تسلی دادن، ایجاد آرامش بوجود آوردن امنیت، اطمینان دادن مطمئن ساختن، مسکن دادن منزل دادن
Calm, Appease, Lull, Placate, Relax, Slacken, Sooth, Unwind
uspokajać, uspokoić, zrelaksować się, rozluźniać, relaksować się
beschwichtigen, beruhigen, sich entspannen, lockern, entspannen
